به گزارش شهرآرانیوز، هرچه بود میگذشت، اما آمدن مهمانان ناخوانده اوضاعشان را وخیمتر کرد. حالا باید برای ثبت نام در تنها مدرسه منطقه هم انتظار بکشند و درنهایت به همانی که هست، راضی باشند. خوش حال از اینکه یک نیمکت خالی برایشان باقی مانده است. برای مدرسهای که دوشیفته شده است و شاگردان کلاسش تا جلو تخته سیاه را پرکرده اند. آن وقت چشم امید والدین محرومشان به همین کلاسهای درس و معلمان است تا مِهر درس خواندن را به دل فرزندان قدونیم قدشان بیندازند و آیندهای بیرون از حاشیه شهر در انتظارشان باشد. روی دیگر سکه، اما مدرسهای است با کمترین فضا و امکانات، بدون معلمهای دروس تخصصی و گاه معلم پایه ابتدایی. مدارس حاشیه شهر مجموعهای از همه مشکلات و کمبودها هستند. از آنها زیاد میگویند و زیاد میشنوند، اما تغییر چندانی در اوضاع ایجاد نمیشود.
محرومیت از آموزش با وجود ادعای رایگان بودن تحصیل، رنجی بزرگ است و حاشیه نشین بودن نباید بهانهای برای نپرداختن به این گروه پرتعداد باشد. در میزگردی که در روزنامه شهرآرا برگزار کردیم، فعالان حاشیه شهر را کنار سیدامیر شوشتری، مدیرکل آموزش و پرورش، نشاندیم تا از وضعیت مناطقی که در آن رشد کرده و جنس محرومیتش را درک کرده اند، بگویند و پاسخ مدیر را بشنوند.
شوشتری| درباره اقدام برای حاشیه شهر، تمرکز ما نسبت به همه استانهای کشور در این بخش بیشتر است و برنامههای مداوم و مستمری داریم. اول اینکه در جلسات اصلی ستاد سامان دهی حاشیه شهر به شکل مرتب شرکت میکنیم و گزارشی کامل از اقدامات ارائه میدهیم؛ از ساخت وساز بنای مدارس تا تمرکز کمکهای خیران، بازماندگان از تحصیل، توزیع بستههای معیشتی و همه موارد.
حتی برای توزیع لوازم ورزشی و اختصاص پرسنل همکار هم سعی کردیم مناطق حاشیه شهر را خاص و ویژه ببینیم. تفاهم نامهای برای ایجاد هفتاد تا هشتاد چشمه جدید سرویس بهداشتی و آبخوری منعقد شد که همه آنها در مدارس حاشیه شهر متمرکز شدند. مراحل بازسازی حدود پنجاه مدرسه را داشتیم که باز هم در نواحی یک، پنج و تبادکان بودند. اقلام مرغوب و باکیفیت ورزشی با بهترین استانداردها در حاشیه شهر توزیع شد و اکنون تقریبا همه مدارس در آن نواحی از آن بستههای ورزشی استفاده میکنند.
در ناحیه یک آموزش و پرورش ۴۴ هزار دانش آموز، در ناحیه ۲ که قسمت خیلی کمی از آن در حاشیه شهر است، ۱۵ هزار نفر، در ناحیه ۵، ۲۶ هزار نفر و در منطقه تبادکان که ۷۰ هزار نفر محصل دارد و بیشترین وسعت نواحی حاشیه ای، حدود ۳۵ هزار دانش آموز داریم. در مجموع حدود ۱۲۰ هزار نفر از کل یک میلیون و ۴۰۰ هزار دانش آموز استان ما در حاشیه شهر مشهد ساکن هستند که نزدیک به ۱۰ درصد جمعیت را تشکیل میدهند.
به عبارت دیگر، از مجموع دانش آموزان غیربرخوردار و این همه مدارس روستایی، ۷۰ درصد مربوط به حاشیه شهر مشهد هستند. همچنین، کانکسهای مهرگان جمع شده است و دانش آموزان به داخل ساختمان منتقل شدند. بیش از سیصد مدرسه کانکسی در روستاها داریم، اما اکنون موارد بسیار اندکی شاید چهارپنج کانکس در حاشیه شهر مشهد باقی مانده است که البته نه مدرسه، بلکه کلاسهای اضافهای هستند که به دلیل افزایش ثبت نام، به مدارس اضافه شدند.
دکتر سیدعلی حسینی، دبیر مجمع مطالبه گران قرارگاه بقیةا... استان و عضو شورای معتمدان محلات حاشیه شهر مشهد| در حوزه آموزش و پرورش و در ستاد حاشیه شهر کارهایی شده است، اما وضع فعلی حاشیه شهر مصداق همه آنچه هست تا آنچه باید اتفاق بیفتد، است.
از بخش کوچکی از عدالت، فرسنگها فاصله داریم و دلیل آن هم شاید شخص مدیرکل و اقداماتش نباشد، چون همیشه در جلسات شاهد تلاش هایشان بوده ایم، اما بخش زیادی از مطالبات ما به مسئولان بالادست یا وزارتخانهای برمی گردد؛ یعنی کمبودهای بودجهای و خلأ قانون گذار. یک مورد این است که ما سالها تلاش کردیم مدرسه بسازیم، اما در همین یکی دو سال گذشته و حضور اتباع، با این افزایش ناگهانی، همه مدارس پر شد و هرچه در آینده مدرسه بسازیم، بازهم از سرانه کمتر است.
حضور اتباع به آقای شوشتری برنمی گردد، بلکه قانونی بوده که ابلاغ شده، اما این بخش مهمی از مطالبه ماست. میبینم کلاسها چهل نفره اداره میشود. هنوز در حیاط کلاس برگزار میکنیم. هنوز تا آبان و آذر معلم نداریم. هنوز مدارس حاشیه شهر با معلمان بازنشسته برگزار میشود که گاهی به دلیل معوقاتشان اعتصاب و مدرسه را تعطیل میکنند. فاصله مطالبات در حاشیه شهر از لحاظ سرانه یک دوم و یک سوم کشور است، یعنی اوضاع بسیار وخیم است.
اگر بنا باشد از امکانات بگوییم، مثلا فقط یک مدرسه استعدادهای درخشان در ناحیه ۲ داریم. بروید ببیند چند تا از دانش آموزانش ساکن همان منطقه هستند. کسی که میخواهد افراد نخبه را آموزش بدهد، چقدر از بین مناطق کم برخوردار افراد را ثبت نام کرده است؟ در زیرساختها مشکلات زیادی داشتیم، اما خوش حال بودیم که با همان وضعیت، به بچهها آموزش دادیم و آنها را به جایی رساندیم که باید در مدارس استعدادهای درخشان و نمونه دولتی باشند تا نتیجه آن را در کنکور ببینیم، اما عملا نتیجه چیز دیگری است.
من منکر زحمات و تلاشهای شبانه روزی معلمانی که به حاشیه شهر میآیند، نیستم. خیلیها با عشق و بهترین کیفیت درس میدهند، اما معلمی که از هر نقطه خودش را به حاشیه شهر میرساند و آموزش و پرورش ذرهای تفاوت برای پرداختیهای او قائل نیست، دیگر تدریس در این مناطق را انتخاب نخواهد کرد.
نتیجه اینکه معلمهایی که در مناطق کم برخوردار میمانند، عموما یا خرید خدمات هستند که البته نتایج عملکردشان بد نبوده است یا بازنشسته هستند و تبصره و موارد دیگر. متأسفانه باید بگویم بچههای ما هنوز برای یک توپ فوتبال مانده اند. بیشتر مدارس ما برخی از اعضای اصلی پرسنل مانند معاون هم ندارند، چه برسد به روان شناس و معاون پرورشی که داشتن آنها آرزوی ماست. مدیران مناطق حاشیه شهر به جای برنامه ریزی باید به دنبال پول جمع کردن برای دستگاه کپی و برگه امتحانی باشند.
من و همه مردم حاشیه شهر وظیفه خودمان میدانیم به سیستمی کمک کنیم که ریشه و همه زیرساختها در آن شکل میگیرد. انسان سازی در حاشیه شهر تحول ایجاد میکند، نه توزیع بستههای معیشتی. یکی از مسئولان بنیاد کرامت در جلسهای گفت بین نیازمندان حاشیه شهر بسته معیشتی توزیع کردیم. من گفتم به جای آن بیایید سهم سرانه خودتان را بدهید، زمین بدهید تا مدرسه بسازیم. کمبود مدرسه در حاشیه شهر مشکلی جدی است که باید هرچه زودتر حل شود.
سعید عباسی، معلم خرید خدمات و فعال در کارگروههای کنشگر حاشیه شهر| من ۱۰ سال است به دانش آموزان بزرگ سال تدریس میکنم. حدود پنج سال هم هست که برون سپاری حوزه رایانه چند مدرسه از ناحیه تبادکان را در اختیار دارم. تا سالها قبل حاشیه شهر یک دهم کل شهر بود، حالا یک سوم کل شهر را تشکیل میدهد. براساس آخرین آمار فرماندار، سرانه آموزشی مشهد در حاشیه شهر از سرانه کشوری کمتر است. اگر به مواد قانون اساسی برگردیم، سؤال این است که آیا اجرای آموزش و پرورش رایگان برای این حجم از حاشیه نشین با کمبود سرانه امکان پذیر است؟ آیا میتوانیم استعدادها و خلاقیتها را شکوفا کنیم؟ چه حجمی از وسایل آموزشی و پرورشی را میتوانیم رایگان در اختیارشان بگذاریم؟
من ندیدم وسایل کمک آموزشی داشته باشند و رایگان هم باشد. موضوع بعدی عدالت اجتماعی است. امسال ۳۲۰ هزار نفر به جمع اتباع اضافه شده است. آیا موفق شدیم نیاز دانش آموزان ایرانی را تأمین کنیم که رفته ایم سراغ بقیه؟ من در گلشهر درس میدهم که ۹۰ درصد دانش آموزانم مهاجر هستند. در کلاس ۲۶ نفره فقط دو دانش آموز ایرانی دارم. برای حل مشکل میتوانیم آنها را در همه نواحی شهر توزیع کنیم. بخشنامه کنید که تعداد اتباع در هر مدرسه چند درصد باشد. نظارت در مدراس غیردولتی حاشیه شهر صفر و نابرابری عجیبی حاکم است.
موضوع بعدی که در حاشیه شهر کمتر میبینم، میزان اثربخشی این بخش از شهر در اجتماع است؟ آیا توانسته ایم ظرفیتها را پیدا کنیم که از آستان قدس و شهرداری امتیاز بگیریم؟ مسئله دیگر ما حضور و عملکرد دانش آموزان در جشنوارهها و مسابقات است باتوجه به جمعیت و تراکم حاشیه شهر، آماری از تعداد شرکت کنندهها دارید؟
گاهی از تلویزیون و شبکههای خبر متوجه میشویم و میبینیم که جشنوارهای درحال برگزاری است. این همه محرومیت برای دانش آموزی که گاهی در منطقه زندگی اش یک کتابخانه هم نیست، خیلی سخت است. امسال برای استخدام معلمان فرزند فرهنگی یا ایثارگر امتیاز زیادی در نظر گرفته شد، درحالی که یک نفر مثل من که تحصیلات تکمیلی دارم، سالها در حاشیه شهر کار کردم، چند نفر را حقوق میدهم و کارآفرینی کردم هیچ کجا دیده نشدم. این گونه انتخاب کردن ضعف بزرگی است برای تعیین معلم.
حسینی| این شکل از انتخاب باعث شد آدمهای محروم حاشیه شهر که پیش از این هم نمیتوانستند معلم بشوند، بازهم در نظر گرفته نشوند. برای یک میلیون جمعیت که هیچ چیزی ندارند، امتیازهایی میگذاریم که باز شامل آنها نمیشود. یعنی سکونت در حاشیه شهر هیچ امتیازی برایشان نداشته است، درحالی که معلم اگر از میان خودشان انتخاب شود، ماندگارتر است.
شوشتری| شیوه انتخاب این طور نبوده و نیست. موارد زیادی مثل سابقه تدریس، بسیج، ایثارگری، فرزند فرهنگی و موارد دیگر هم بوده است. همچنین، مصاحبههای تخصصی هم داشتیم و دوسه هزار نفر را از گزینش نهایی رد کردیم.
اینکه مهاجران را وادار کنیم به مناطق دیگر بروند، به دلیل دوری راه امکان پذیر نیست. درحالی که در سالهای گذشته ثبت نام اتباع در نواحی ۴ و ۶ ممنوع بود، امسال اجازه دادیم تعدادی را در مدارس بپذیرند و همین اقدام هم انجام شد. درباره حضور و ثبت نام اتباع، ما از سیاستهای حاکمیتی تبعیت میکنیم، درعین حال تقسیم آنها در نواحی دیگر تنها راه چاره بود. فرم امتیازبندی حساسیت زیادی داشت و ما باید از بین ۵۰ هزار نفر متقاضی، هزارنفر را انتخاب کنیم. اتفاقا این دوره عادلترین و اصولیترین شیوه انتخاب را داشتیم. درحالی که در دوره قبل ۶ هزار نفر جذب شدند و کسی متوجه نشد. زیر بار اعتراض ۴۹ هزار نفر ایستادیم تا همه انتخابها عادلانه باشد.
دکتر رمضان روحانی، فعال حاشیه شهر| این جلسهها بهانهای است تا مشکلات را کالبدی بشکافیم و شما هم از بالادستیها مطالبه کنید. یکی از اصلیترین مسائل، آموزش است که وقتی حل میشود، مثل دومینو بسیاری از مشکلات را حل میکند. عادلانه نیست که هرگاه نیاز داریم از مردم حاشیه کمک بگیریم، اما امکاناتمان درخور شهروندان نباشد.
من در انتهای التیمور درس خواندم و وارد دانشگاه صنعتی شریف شدم و همه مشکلاتی را که از آن سخن گفتند، درک کردم. بعضی معلمان بدون دانش و بی انگیزه، مشکل میشوند. یکی اینکه معلمان با رشته تحصیلی غیرمرتبط تدریس میکنند، دوم اینکه سرفصلهای مصوب را تمام نمیکنند و این موضوع به ویژه در پایههای نهایی مهم است. از موارد زیادی خبر دارم. نه مدرسه نظارت میکند، نه هیچ کس دیگر. آن وقت جایی که به دانش آموزان آسیب وارد میکند، در کنکور است.
در حاشیه شهر یک چرخه فقر داریم و برای اینکه دانش آموز از این چرخه خارج بشود، یکی از راهها تحصیل است. اگر در کنکور قبول شوند، میتوانند از یک مرحله مهم عبور کنند، آن هم کنکوری که نه براساس سواد، بلکه آموزش برخی از فنون است. چندین سال است که ما از حاشیه شهر رتبه برتر نداشتیم. امسال که برای انتخاب رشته به دانش آموزان کمک میکردیم، متوجه شدیم تعداد اندکی از رتبههای خوب در حاشیه شهر درس خوانده بودند. آمار ترک تحصیل برای پسرها و ازدواج دختران کم سن وسال بسیار زیاد است. افت تحصیلی یعنی افت سطح فرهنگی و بعد بزهکاری.
نکته دیگر اینکه ما آموزش و پرورش را گران اداره میکنیم. آماری از کشورهای دیگر خواندم که نشان میداد مدت تحصیل دانش آموزان آنان ۸ هزار ساعت است، درحالی که دانش آموزان ما ۱۳ هزار ساعت آموزش دارند. ۵ هزار ساعت آموزش اضافه برای ما هزینه زیادی ایجاد کرده و خروجی اش مطالب حفظ کردنی است که کاربردی در زندگی آنها ندارد. جای مهارت آموزی در آموزش و پرورش ما خالی است. من که دارم دیپلم میگیرم، ارتباط مؤثر بلد نیستم، هوش اقتصادی و هوش رسانهای ندارم.
هوش رسانه به آموزش اضافه شده است، اما معلمی که آن را تدریس میکند، اطلاعاتی دراین زمینه ندارد. جمعیت حاشیه شهر یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر است که تقریبا نزدیک ۵۰ درصد جعیت شهر را تشکیل میدهد، اما در ۱۲ درصد مساحت شهر زندگی میکنند. تراکم جمعیتی مشهد در هر هکتار هشتاد نفر است، درحالی که آنجا چهارصد نفر زندگی میکنند، یعنی پنج برابر بیشتر. این حجم تراکم باعث شده است ما کلاس چهل نفره و دوشیفته داشته باشیم. حالا ۱۵۰۰ کلاس در حاشیه شهر کم داریم، آنها را کجا بسازیم؟
در منطقه طرق بعد از سی سال توانستند یک مدرسه بسازند. نکته آخرم ضعف سیستم استعدادیابی آموزش و پرورش است. فرم مهم هدایت تحصیلی نهم را با دقت تکمیل نمیکنند، بعد به دانش آموزی که نمراتش خوب است، میگویند رشته ریاضی نیاوردی. از چند مدیر پرس وجو کردم، گفتند از مقامات بالا به ما اعلام میشود که امسال فلان رشته کم تجمع است، دانش آموزان را هدایت کنید به سوی آن رشته تا کلاسها به حدنصاب برسد. گفته ایم هرجا به کمک نیاز است، ما حاضریم طرح بنویسیم و رایگان و جهادی کار کنیم و یک مشکل را در حاشیه شهر حل کنیم.
شوشتری| در مشهد توجه به مشکلات حاشیه شهر زیاد است. تولیت آستان قدس رضوی، استاندار و فرماندار مجدانه پیگیر هستند. درباره استعدادهای درخشان و مدارس نمونه باید بگوییم که نخست، بسیاری از دانش آموزان بی بضاعت هم اکنون بدون پرداخت هرگونه وجهی در این مدارس تحصیل میکنند. البته نمیتوانیم آماری از آنها بدهیم، زیرا آدرس هایشان تغییر کرده است و نمیتوانیم تفکیکشان کنیم. بسیاری حاشیه نشین داریم که جذب کلاسها شده و پلههای ترقی را طی کرده اند.
درعین حال، اساسا ذات مدارس خاص، بازتولید نابرابری است. در همه دنیا هم همین است. به دنبال آن در مدارس تیزهوشان ما هم، بچهها با یک فرمول خاص وارد میشوند، نه شایستگیهای بنیادین و کسانی وارد آن مدارس میشوند که برخوردارترند. چاره این است که این مدارس را ببریم به مناطق حاشیه شهر. یکی از نواحی هم مدرسه دارد، اما از مناطق دیگر به آنجا میآیند. درباره همکاران فرهنگی هم همین رابطه را داریم. بومی مناطق را استخدام میکنیم و امتیاز میدهیم، اما به محض بالارفتن رتبه، انتقالی میگیرند و به نواحی بهتر میروند. این ماجرا در روستاها هم رخ میدهد.
حسینی| منطقه طرق نمونه خوبی است. در دوره ای، پنجاه معلم محلی معرفی کردیم که همگی تا بازنشستگی آنجا ماندند. اگر از بین همه افرادی که از مناطق حاشیه شهر انتخاب میشوند، بخش کمی هم باقی بمانند، باز هم خوب است.
شوشتری| طرق اصالت دارد، درحالی که در برخی مناطق حاشیه شهر تا ۹۰ درصدشان مهاجر هستند. اینها را نمیشود باهم مقایسه کرد. درباره همکاران فرهنگی هم همین است. آمار قبولیهای حاشیه نشینان ما در کنکور کم نیست. براساس آمار، تعداد قبولی رتبه کمتر از ۳ هزار دانشگاه در ناحیه یک ۲۵ نفر، ناحیه دو ۱۹ نفر، ناحیه سه ۳۰ نفر، ناحیه پنج ۱۸ نفر و منطقه تبادکان تبادکان ۱۳ نفر است. نسبت را که ببینید، در همه ردهها داریم. بین میانگین نمرات پایه، قبولیهای کنکور و رتبههای بالا خیلی شکاف عمیقی نیست. امسال یکی تک رقمی داشتیم که آن هم از روستا بود، بقیه از ناحیه ۴. روی پنج دانش آموز بیشتر کار کردند تا رتبه دوم و بعد تهران باشیم.
برای بازماندگان از تحصیل هم کارهایی انجام شد. بنیاد علوی و خیران آستان قدس تعدادی دانش آموز را از حاشیه شهر زیر پوشش اعتکاف تابستانی قرار دادند، درحالی که طرح آنها مخصوص بچههای سیستان و بلوچستان است. به این ترتیب، بهترین دبیرها را در اختیار دانش آموز میگذارند تا برای کنکور آماده شوند. امکانات ورزشی باید تا الان توزیع شده باشد. اگر بپرسید، برای همه فرستاده ایم.
درباره آستان قدس و ارگانهای دیگر نمیخواهم رقم اعلام کنم، ولی آموزش و پرورش بدهیهای بی نهایت سنگینی به آنها دارد. به طوری که در برخی موارد اجاره ملک دوبرابر قیمت ساختمان است. تلاش میکنیم در تهاتر دولتی کارها را پیش ببریم. درباره توبیخ و تنبیه پول گرفتن مدیران هنگام ثبت نام نیز کارهای بسیار بزرگی انجام شد. سه چهار مدیر عزل شدند و بیش از ۷۰۰ میلیون تومان به مردم برگردانده شد. بررسی شکایتها از تابستان آغاز شده است و صدور و اجرای رأی همچنان ادامه دارد.
اینکه مدیران بدون سرانه در اداره خود مشکل دارند، درست است، اما درحال اقدام برای توانمندسازی اقتصادی آنان هستیم. با وجود مانع تراشی شهرداری و سازمان مسکن و شهرسازی، قرار است کاری کنیم که بخش حاشیهای مدارس که مرغوبیت منطقهای دارد، به فضاهای تجاری تبدیل شود. به گونهای که مدارس در یکی دو سال آینده، خودشان دست به جیب شوند.
ما غیرمتخصصترین دستگاه هستیم، اما درباره مولدسازی نسبت به دیگر دستگاههای استان تا امروز پیشرو بوده ایم. درحال شناسایی املاکی هستیم که قابلیت تبدیل شدن به مدرسه در هر منطقه را دارند. ما همه مناطق را شناسایی کردیم که چه زمینهایی و متعلق به چه کسانی است که بتوانیم در اختیار بگیریم. تراکم کلاسها هم دلایل متعددی دارد. بعد از دوسال کرونا و تعطیلی کلاسها و نبود مدرسه کافی، فقط میتوانستیم نوبت دوم اضافه کنیم، زیرا پیداکردن ساختمانی مناسب با استانداردهای مدرسه، اصلا کار آسانی نیست.
شوشتری| در آغاز سال تحصیلی همه جا گفتیم و فریاد زدیم که ۲۰ هزار کمبود نیرو داریم و اگر مجوز ندهند، کاری نمیتوانیم بکنیم. از این تعداد سه چهارهزار نفر از دانشگاه فرهنگیان، ماده ۲۸ و خرید خدمات به آموزش و پرورش وارد شدند، اما ۱۵ هزار نفر باقی ماندند. بخش دیگر را با بازنشسته ها، نیروهای حق التدریس، معاون و معلم پرورشی تأمین کردیم تا کلاسها را پر کنیم. برای سال آینده تأمین ۵ هزار نیرو اضطراری است و ۱۵ هزار نفر هم کمبود نیروی عادی داریم. سازمان برنامه و بودجه باید مجوز استخدام بدهد و راه دیگری نداریم. سهمیه برون سپاریهای استان را هم کم کرده بودند که با تلاش بسیار به یک سوم رساندیم.
نکته آخر هدایت تحصیلی است که تناقضهای زیادی دارد. شما باید چهار گزینه را با هم تنظیم کنید که درواقع چنین اتفاقی نمیافتد. دانش آموزی را با یک استعداد مشخص به سوی رشته تجربی هدایت میکنند، اما اینکه این رشته در آینده این قدر در جامعه نیاز است یا خیر، نکته اول است. اینکه خود دانش آموز تمایل دارد یا خیر، تصمیم گیری والدین و وضعیت اقتصادی جامعه، همگی تناقضهای هدایت تحصیلی است. با همه این موارد، مجبورند اجبارهایی در هدایت تحصیلی قرار بدهند و وضعیت را کنترل کنند. درحالی که خود سامانه هدایت تحصیلی هم مدتی در محاسباتش به مشکل خورده بود که آن را حل کردیم.